یک کارگردان متعهد در تلاش است تا فیلم خود را به پایان برساند و در عین حال با بحران‌های بی‌شماری، شخصی و حرفه‌ای، در میان بازیگران و عوامل فیلم کنار بیاید...

پنج دانشجوی فرانسوی که بر روی "مائو" مطالعه می کنند،در تلاش هستند تا جایگاه خود در دنیا و چگونگی تغییر دادن آن را متوجه شوند...

"پاول" جوان به تازگی از ارتش فرانسه بازنشسته و از زندگی اجتماعی ناامید شده است. در حالیکه دوست دخترش خود را به عنوان یک خواننده پاپ معرفی می کند او از دوستانش بیشتر و بیشتر جدا می شود و...

یک مامور مخفی آمریکایی به شهر "آلفاویل" در سیاره ای دوردست فرستاده می شود تا شخصی مفقود شده را پیدا کرده و شهر را از دستان حاکم ظالم آن نجات دهد...

«ماتیو» (پیت)، دانشجویی آمریکایی که در پاریس تحصیل می کند، با خواهر و برادر فرانسوی به نام های «تئو» (گارل) و «ایزابل» (گرین) آشنا می شود که مثل او، عاشق فیلم و سینما هستند. در حالی که شورش های دانشجویی مه 1968 در بیرون از آپارتمان آنان اوج گرفته، این سه دوست، رابطه ای غریب را برقرار می کنند …

«فردیناند گریفون» (بلموندو) کارگردان تلویزیونی همراه «ماریان»(کارینا) پرستار بچه هایش، خانه و خانواده اش را ترک می کند. صبح روز بعد مردی در آپارتمان «ماریان» به قتل می رسد و «فردیناند» (که «ماریان» اصرار دارد او را «پی یرو» بنامد) می پذیرد تا دوتایی به ریوی یرا بگریزند...

پدر و مادر «آنتوان» کوچکترین توجهی به او نمی‌کنند و درگیر کارهای روزمره‌ی خود می‌باشند. او که هیچگونه رضایتی از محیط خانواده ندارد با دوست صمیمی‌اش یعنی «رنه»، به گشت و گذار می‌پردازد و رفته رفته لحظات جدیدی را تجربه می‌کند.

یک زن جوان پاریسی با یک تاجر میانسال آمریکایی آشنا می شود, که خواستار رابطه پنهانی آن هم فقط بر اساس رابطه جنسی است.

یک بازیگر چینی که برای بازسازی یک فیلم در فرانسه به سر می برد،متوجه توطئه ای کوچک در صحنه فیلمبردای می شود ...

پادشاه لوئی چهاردهم پس از بازگشت از شکار، دردی شدید را در پای خود احساس میکند. او در تخت‌خواب خود شروع به جان دادن می‌کند، در حالی که تمام پیروان و خدمتکاران وفادارش برای نجات او دور تا دورش حلقه زده اند…

«آنتونی» و «کریستین» مدتی است که باهم ازدواج کرده اند. آنتونی روی گل های در حال مرگ کار می کند‌، و کریستین که باردار است بطور خصوصی ویولون تدریس می کند...

یک پسر آفریقایی با کشتی باری به بندر شهر لی هاور می آید، یک پیرمرد کفاش دلش برای کودک می سوزد و او را با خود به خانه اش می برد.

فیلم دو داستان دراماتیک را روایت می کند.در گذشته ای نامشخص،شخصی که پدر خود را به قتل رسانده محکوم می شود توسط موجوداتی وحشی کشته شود.در داستان دوم،"جولین" پسر جوان یک کارخانه دار آلمانی به سمت مزرعه اش می رود تا در کنار خوکهایش بماند چون ارتباط با انسانها را دوست ندارد...