اقتباسی از رمان 1848 توسط ویلیام میکپیس تاکری.

با فروپاشی امپراتوری روم، رومولوس آگوستوس جوان از شهر فرار می کند و برای ردیابی لژیونی از حامیان خود، سفری خطرناک به بریتانیا را آغاز می کند.

یکی از تبهکاران لندن پس از آزادی کشته می شود و پلیس سیاه پوستی به نام گابریل مامور رسیدگی به این پرونده می شود. کار ناتمام جنایتکار مقتول را دوستش باید تمام کند و جبرئیل...

سال 1805. اروپا به اشغال نیروهای «ناپلئون» درآمده و فقط نیروی دریایی بریتانیاست که مانع از پیروزی کامل او است. در آب های امریکای جنوبی «ناخدا جک ابری»، فرمانده «اچ. ام. اس. سورپرایز» دستور گرفته کشتی نظامی فرانسوی «اشرون» را که منطقه را زیر نظر دارد- تسخیر یا غرق کند...

داستان زنی به نام کولت که شوهرش مجبورش می‌کند که نام او را به عنوان نویسنده بر روی رمان‌هایش بگذارد. لذا او تلاش می‌کند بعد از موفقیت رمان‌هایش خود را به همه بشناساند.