"جای ویردان سینگ" و "میرا پاندیت" در لندن با یکدیگر آشنا شده، عاشق هم شده و یکدیگر را به خانواده هایشان معرفی می کنند. اما پس از مدت کمی از هم جدا شده و "میرا" به هندوستان بازمی گردد و "جای" به آمریکا می رود. دوست "جای" سعی می کند او را متقاعد کند تا به دنبال عشقش برود...

یک افسر پلیس خشن تصمیم به ردیابی و کشتن یک گنگستر به سرسختی خودش می گیرد...

این سریال با اقتباس از رمان مشهور و تحسین شده "بازی های مقدس" نوشته ویکارام چاندرا ساخته شده است.

داستان حماسه رامایانا که به دنبال سفر شاهزاده تبعیدی راگاو برای نجات همسرش جاناکی از دست پادشاه شیطان لانکش است.

دست راست چاتراپاتی شیواجی، یعنی جنگجوی دلیر تانهاجی ، زیرکی تیز خود را در مقابل قشر بیرحم و لذت طلب مغول قرار می دهد تا کندهانا را برای امپراتوری ماراتا بازپس گیرد.

داستان فیلم بر اساس رمان بخت پریشان اثر جان گریناست. این آخرین فیلمی بود که (سوشانت سینگ راجپوت) قبل از خودکشی بازی کرد. داستان احساسی و عاشقانه و ناامیدانه دو جوان، دختری به نام کیزی و پسری به نام مانی است. دست بر قضا کیزی مبتلا به سرطان است و مانی را در یک گروه پشتیبان ملاقات می کند و...

این فیلم در مورد سه شخصیت متفاوت است، «آکاش» (امیر خان)، «سمیر» (سیف علی خان) و «سیدارت» (آکشی خانا) و روابط آن ها و تاثیر این روابط بر آن ها می باشد.

در قرن هجدهم، یک راهب هندی در باندلخند به دنبال انتقام برای ناعدالتی ای است که در گذشته اتفاق افتاده. هویت واقعی او و انگیزه اش از این کار ادامه ی داستان را شکل می دهد.

به دو برادر که کارشان شکار و از بین بردن ارواح برای پول است ، پروژه ای در یک روستای دور افتاده اختصاص داده می شود...

داستان فیلم حول فروش سهام است. به زودی قرار است بمبئی به بدترین مکان دنیا توسط چاوالا تبدیل شود.

زندگی یک مرد چهل ساله ی دختر باز بعد از این که متوجه می شود خود دختری بیست و خورده ای ساله دارد، زیر و رو می شود.

زندگی دختری درونگرا و افسرده بنام «ناینا» (پریتی زینتا)، با آمدن همسایه‌ی جدیدی بنام «آمان» (شاهرخ خان) تغییر می کند، مردی که به او روش جدیدی برای زندگی کردن یاد می دهد.