«نیک ولز» (دنیرو) سارقی است میان سال که می خواهد از زندگی تبهکارانه کناره بگیرد و کلوب موسیقی جازش را بگرداند. اما پیش از آن که «نیک» بتواند به رؤیاهایش جامه ی عمل بپوشاند، «ماکس» (براندو)، مال خر و در واقع استاد و شریک تجاری اش او را تحت فشار قرار می دهد تا یک سرقت نهایی را هم برای او به انجام برساند.

«نیک پوئل» (چتوین) دانش آموز سال آخر دبیرستان را هم کلاسی خلافکارش «آنی نیوتن» (لویوا)، به شدت کتک می زند. حالا این وظیفه ی روح «نیک» است که پیش از آن که کار از کار بگذرد، محل جسم رو به مرگ خود را به مادرش (هاردن) و پلیس اطلاع بدهد...

پس از از دست دادن فرزند متولد نشده خود، مادلین متسون اصرار دارد که نوزاد را تا پایان ترم حمل کند. پس از زایمان، کودک به طور معجزه آسایی با اشتهای خون انسان به زندگی باز می گردد. مادلین با تصمیم نهایی یک مادر روبرو می شود.

یک تاجر خفه خود را در داخل بدن گربه خانواده‌اش گرفتار می‌بیند.

کریم منینگ دوازده ساله مجرمی را استخدام می‌کند تا دوست پسر جدید مادرش - افسر پلیس جیمز کافی- را بترساند، اما نتیجه معکوس می‌دهد و کافی و کریم را مجبور می‌کند تا با هم متحد شوند تا خود را از ظالم‌ترین سلطان مواد مخدر دیترویت نجات دهند.

فردی به نام "مالی" اپلیکیشنی ساخته که به کاربرانی که سرشان شلوغ است اجازه می دهد برای پیدا کردن فردی که به همراهش به مهمانی بروند، درگیر سایت های دوست یابی و عشق و عاشقی نشوند. یکی از سرمایه گذاران می خواهد مالی خود این اپلیکیشن را امتحان کند و برای همین او را مجبور به انجام این کار می کند.

فیلمی کمدی الهام گرفته از یک داستان واقعی, که درباره پسر 27 ساله ی ست که متوجه میشود به سرطان مبتلاست, و در ادامه شاهد تلاش های او برای غلبه بر این بیماری هستیم.

لوری یک وبلاگ نویس است و تصمیم می گیرد در مورد روز ولنتاین مطلبی را منتشر کند. وی پس از انتشار این مطلب با نظرات زیادی رو به رو می شود…