یک جراح پلاستیک ماهر به نام «رابرت لدگارد» ( آنتونیو باندراس ) که از گذشته ی غمناکش رنج می برد، بعد از سوختن همسرش در آتش، پوستی ترکیبی می سازد که در برابر هر نوع آسیبی مقاوم است. او این پوست را روی یکی از بیمارانش آزمایش می کند، که زنی مرموز است و با تراژدی او در گذشته نیز بی ارتباط نیست...

زمانی که گذشته و حال بر سر یک کارگردان خراب میشود، او به تصمیماتی که در زندگی اتخاذ کرده فکر میکند.

پس از برخورد های گاه به گاه، یک زن دل شکسته تصمیم به مقابله با زندگی خود و مهم ترین وقایع در مورد دخترش میگیرد .

"فاوستا" به بیماری نادری مبتلا است که از طریق شیر زن بارداری که مورد آزار قرار گرفته یا به آن تجاوز شده منتقل می شود. در حالیکه او در سایه ترس بیماری اش زندگی می کند با مرگ ناگهانی مادر خود روبرو می شود. او تصمیم می گیرد راه مادر خود را ادامه ندهد و...

یک قتل تصادفی مردی را به سمت سیاه چاله ی دسیسه و قتل سوق می دهد. همانطور که او عشق و آزادی را می یابد, با یک تماس تلفنی کابوسش دوباره باز می گردد.

آمیا که به تازگی مادر شده، تصمیم می گیرد از شریک زندگی خود به طور موقت دور باشد ک به خانه پدر و مادرش در کنار ساحل باسک بازگردد.

انابل دخترش چیارا را که 30 سال پیش ترک کرده بود ملاقات می کند. چیارا از او درخواست غیرقابل منتظره ای دارد : این که 10 روز را با اون بگذراند.