در جامعه ای آرمانی پس از جنگ جهانی سوم،زنی جنگجو مشکلاتی در این جامعه جدید پیدا می کند و...

در شهر پر جنایات گاتهام، آماندا والر، رئیس A.R.G.U.S، گروهی از جنایتکاران بدنام - هارلی کوئین، ددشات، پیس میکر، کلای فیس و کینگ شارک - را برای ماموریتی به قلمروی ماورایی که از طریق یک درواز به این دنیا متصل است گرد هم می آورد. قلمرو شمشیرها و جادوها که در آن اورک ها بیداد می کنند و اژدهاها بر آسمان حکومت می کنند. آیا هارلی کوین و گروهش می توانند این ماموریت را به سلامت به پایان برسانند.

سوبارو ناتسوکی و همکارش پس از ورود به دنیایی جدید کشته می‌شوند اما او بار دیگر خود را زنده می‌یابد....

پسری به نام ایتسوکا شیدو با دختری روحانی آشنا می شود که توسط دنیایی ویران طرد شده است. دختری که شیدو او را توهکا می نامد که 30 سال پیش بسیاری از بشریت را از بین برده و اکنون بازگشته است.

«وایولت اورگاردن» ، دختر جوانی است که تا بحال با نام «سلاح» شناخته می شده و حال با خارج شدن از میدان جنگ برای شروع زندگی جدیدی در دفتر پستی مشغول به کار می شود؛ آنجا او با ابزاری کار می کند که افکار مردم را به کلمات مبدل می کنند و این عمل بسیار او را تحت تاثیر قرار می دهد. وایولت کار خود را ادامه می دهد و در این مسیر با فوران احساسات و شور و شوق انسان های پیرامون خود روبرو می شود و در عین حال به دنبال معنی کلماتی است که تا کنون از فهم آنها عاجز مانده است.

عموی تکافومی پس از 17 سال کما از خواب بیدار می شود. او در واقع به دنیای دیگری رفته بود و با قدرت های جادویی بازگشته است. اما اکنون که او بازگشته است، تاکافومی باید به او کمک کند تا در دنیای خود زنده بماند.

آلتو گلدفیلد، دانشجوی یک آکادمی جادویی، یک دایره جادویی را می نویسد، در نهایت شیطان قدرتمندی به نام ورمیل را احضار می کند.

پایان همزمان نمایشی سریال تلویزیونی Neon Genesis Evangelion (1995).

آینده کره زمین توسط موجوداتی هیولا شکل که به «فرشته» معروف هستند، تهدید می شود. یک سازمان امنیتی بنام NERV برای مقابله با این تهدید گروهی از خلبانان جوان را به کار گرفته است...

در حالی که دنیا تحت حملات سنگین فرشته ها است، سازمان NERV دو خلبان جدید را معرفی می کند: ماکینامی ماری ایلوستروس و آسوکا لانگلی شیکینامی...

14 سال از پایان فیلم قبلی گذشته است، بیشتر جمعیت جهان تبدیل شده اند. «میساتو» گروهی جدا از «نرو» تشکیل داده است...

ویولت اورگاردن، سرباز سابق بازگشته از جنگ، برای تدریس در آکادمی زنان می آید و زندگی یک دختر جوان را تغییر می دهد.

پس از پس از یک جنگ، دختر جوانی که به عنوان «ابزار» برای جنگ مورد استفاده قرار می گرفت، زندگی کردن را یاد گرفت. با زخم های سوختگی، او به گذشته اش برمی گردد تا احساسات واقعی سرگرد را احساس کند، «دوستت دارم».