سرنوشت جیانی با ملاقات زنی زیبا که تصادف کرده و فلج است، تغییر می کند.

یک شب، برادر مکس، بئو، در طی یک آزمایش از آزمایشگاه خود ناپدید می شود. یک سال بعد، مکس و دوستانش هنگام بازدید از آزمایشگاه، دستگاهی را فعال می کنند که به افراد اجازه می دهد در زمان سفر کنند.

داستان عاشقانه اولین ملاقات میان یک دزد حرفه‌ای به نام دیابولیک و ایوا کانت را روایت می‌کند که در شهر خیالی کلرویل در اواخر دهه 1960 میلادی اتفاق می‌افتد. در این میان بازرس گینکو در حال تعقیب دیابولیک است و تلاش می‌کند نقشه‌های شیطانی او را متوقف سازد اما...

"مارگریتا"، کارگردانی که با یک بحران بزرگ روبروست، مجبور است با مرگ اجتناب ناپذیر مادرش دست و پنجه نرم کند...