«رائول» (شاهرخ خان) کارگردان یک گروه رقص و آواز است. او با یکی از رقاص های گروهش بنام «نیشا» (کاریشما کاپور) رابطه دوستی قوی ای دارد. نیشا طوری رفتار می کند که انگار فقط یک دوست ساده برای رائول است، اما در قلبش او عمیقا عاشق رائول می باشد...

یک NRI و همسرش تصمیم می گیرند در خانه اجدادی خود بمانند، بدون توجه به هشدارها در مورد ارواح. به زودی، اتفاقات غیرقابل توضیحی باعث می شود که او با یک روانپزشک تماس بگیرد تا به حل معما کمک کند.

بابرائو، راجو و شیام پس از اینکه از ژنده پوش به ثروت رسیده اند، با خوشبختی زندگی می کنند. با این حال، پول لذت ثروت و همراه با آن طمع به دست آوردن پول بیشتر را به ارمغان می آورد. و بنابراین، با یک دان به عنوان یک سرمایه گذار ناآگاه، راجو یک بازی جدید را آغاز می کند.

سه مرد بیکار به دنبال پاسخی برای همه مشکلات مالی خود هستند - اما وقتی فرصت آنها فرا رسید، آیا آنها می دانند که با آن چه کنند؟

نماد جوانان. سوپراستار قهرمان اکشن. معاناو در سن 30 سالگی در اوج کار خود بود که در حین فیلمبرداری در هاریانا دچار تصادف شد. معاناو که زمانی نام آشنا بود، اکنون در مخفی زندگی می کند.

سینک اوقاتش را با رقصیدن و پریدن از بالای آتش می گذراند در حالیکه پدرش از کارهای او به ستوه آمده...

مردی برای یافتن عشق خود در دبی سفری را آغاز می کند، اما متوجه می شود که او خواستگاران و تحسین کنندگان مختلفی دارد.

یک باند کلاهبردار با ظاهر شدن به عنوان C.B.I و افسران مالیات بر درآمد از تاجران و سیاستمداران ثروتمند برجسته سرقت می کنند.

آصف به دیدار پدر و مادر همسرش می رود. خانه و اتفاقاً به زمینی می رود که ظاهراً خالی از سکنه است. با این حال، او به زودی توسط روح یک تراجنسیتی تسخیر می شود که برای انتقام می خواهد.

65 معدنچی در یک تونل معدن گیر می افتند و توسط مهندس جاسوانت سینگ گیل نجات پیدا می کنند.

سه پسر و سه دختر به دنبال عشق واقعی خود هستند و در همین حال که آن ها هم دیگر را پیدا میکنند به هم دروغ های می گویند که دستشان رو می‌شود و دروغ های آن ها مشخص میشود...

یک کمدی از اشتباهات که در آن چهار مرد به یکدیگر کمک می کنند تا پدرشوهرش را فریب دهند و آبشاری از سردرگمی و آشفتگی ایجاد کنند...

سه زوج که به دلیل یک ترفند شیطانی از یکدیگر جدا می شوند، پس از 600 سال تناسخ پیدا می کنند و در حالی که تاریخ دوباره تکرار می شود و شرکای مربوطه آنها این بار قاطی می شوند، یکدیگر را ملاقات می کنند...

یک مغازه دار ساده، بعد از اینکه مغازه اش در یک زمین لرزه از بین می رود، خدا را به پای میز محاکمه می کشاند!

یک پدر مؤمن پس از اخراج پسرش از مدرسه به دلیل یک ویدیوی شرم آور که در فضای مجازی منتشر شد، یک مکتب جزمی - و اعتقادات اخلاقی خود را آغاز می کند.