هنگامی که یک هنرپیشه در حال محو شدن جاودانگی را می آموزد، آن را راهی برای پیشی گرفتن از رقیب دیرینه خود می بیند.

در دنیای آینده که در آن انسان ها در انزوا زندگی می کنند و از طریق روبات ها با هم در تعامل هستند، یک پلیس مجبور می شود برای اولین بار پس از سال ها خانه خود را ترک کند تا در مورد قتلی تحقیق کند.

«اسلوین» (جاش هارتنت) که با فرد دیگری اشتبه گرفته شده است، ناخواسته وارد جنگ دو رقیب بزرگ تبه کار در شهر می شود. در همین هنگام اسلوین تحت تعقیب کارآگاه بی رحمی بنام «بریکوسکی» و همینطور یک قاتل بدنام مشهور به «گودکت» (بروس ویلیس) است...

یک پلیس مذاکره کننده ناموفق که به یک شهر کوچک انتقال یافته, باید جان یک خانواده به گروگان گرفته شده را نجات دهد، که در وضعیت بسیار خطرناک تری قرار می گیرد.

زندگی جدید و آرام جیمی لاله (بروس ویلیس) توسط دوست قدیمی او آز (متیو پری) که همسرش (ناتاشا هنستریج) توسط یک اوباش مجارستانی ربوده شده است، متزلزل می شود. لاله و همسرش جیل (آماندا پیت) وارد عمل می شوند.

«مالکوم کرپو» (بروس ویلیس) روان شناس کودک، در شبی که در یک مراسم جایزه‌ای را دریافت کرده، یکی از بیماران سابقش که اکنون بسیار خشمگین است را ملاقات می کند. بعد از برخورد با او، مالکوم مداوای پسربچه‌ای بنام «کول» را قبول می کند که دقیقا همان علائم بیمار سابقش را دارد. این پسربچه روح مردگان را می بیند. مالکوم وقت زیادی را با بیمار جدیدش می گذراند، بطوری که این امر باعث ناراحتی همسرش می شود. از طرفی طاقت مادر کول از این مشکلات پسرش به سر آمده و اکنون مالکوم تنها امید کول است.

مردی به عنوان بخشی از یک برنامه آزمایشی نظامی می میرد. یک سرباز سابق عملیات سیاه جای او را می گیرد تا بفهمد چه کسی او را کشته است.

مامور بازنشسته c.i.a ، فرانک موس تیم خود که شامل نخبگان عملیاتی است را برای یک تلاش جهانی جهت پیدا کردن دستگاه هسته ای پرتابل دوباره متحد میکند...

رایان سوان باید راه خود را از طریق دنیای جرم و جنایت هاوایی برساند تا از پادشاهی که پدرش را به قتل رساند، انتقام بگیرد.

ستاره بزرگ فوتبال آمریکایی در پی یک تماس تلفنی مشکوک به قتل میرسد‌‌؛ در این بین مامور مخفی ثابق ایالات متحده (بروس ویلیس) انتخاب میشود تا تمام تلاش خود را برای حل پرونده قتل انجام دهد...

یکی از مامورین بازنشسته تیم ویژه، بعد از اینکه آرامشش توسط یک مامور حرفه‌ای بهم می خورد، تیمی از همکاران قدیمی‌اش را جمع می کند و ...

یک مامور امنیتی به اسم دیوید دان زمانیکه با قطار در حال بازگشت از محل کار به منزلش است، ناگهان قطار از خط خارج شده و دچار تصادم شدیدی می شود. اما از بین صد و سی و دو نفر مسافر قطار تنها دیوید است که بطور معجزه آسایی بدون اینکه حتی یک زخم کوچک بر روی بدنش بوجود آمده باشد زنده می ماند. مدتی بعد یک کلکسیونر کتابهای کامیک به اسم الیجا پرایس که بخاطر استخوانهای شکننده ای که دارد به آقای شیشه ای معروف شده با او تماس می گیرد و فرضیه باور نکردنی ای را با دیوید مطرح می کند: او معتقد است که دیوید یک ابرقهرمان است که بدنش هیچ صدمه ای نمی بیند.

داستان دوید دان، مامور امنیتی که از توانایی‌های ماورالطبیعه‌اش برای پیدا کردن مردی که 24 شخصیت دارد استفاده می‌کند.

پس از انتشار ماده ی فضایی در کره زمین ,بیشتر انسان ها به موجوداتی زامبی شکل تبدیل می شوند. وظیفه معدود انسان های باقیمانده این است که از انتشار بیشتر عفونت جلوگیری کرده و راز پشت پرده آن را افشا کند.

در دهه ۵۰ میلادی در بروکلین، لیونل اسروگ کارآگاه خصوصی می باشد که به عارضه عصبی مبتلاست و باید که باید پرونده‌های جنایی را حل کند.