آرتور دنت که در انگلستان زندگی می کند یکروز صبح که از خواب بیدار می شود با اتفاق عجیبی روبرو می شود : بولدوزرها تا چند دقیقه دیگر خانه او را با خاک یکسان خواهند کرد . او سپس متوجه می شود که دوست قدیمی اش فورد ، یک موجود فضائی بیگانه است که برای تفریح به کره زمین آمده است و در ادامه نیز در می یابد که به زودی کره زمین بمنظور احداث یک بزرگراه بین کهکشانی توسط موجودات فضای بدذاتی به اسم ووگونها نابود خواهد شد . آتور تصمیم می گیرد بهمراه فورد عازم یک سفر کهکشانی شود و در این سفر رئیس جمهور کهکشان و تریلیان که آخرین زن زمینی است و نیز یک آدم آهنی افسرده با آنها همراه می شوند و ...

در آلگازیا، پسر مزرعه‌داری با تخم اژدها روبرو می‌شود. کشفی که او را به سفری از پیش تعیین شده هدایت می‌کند، جایی که متوجه می‌شود او تنها کسی است که می‌تواند از خانه‌اش در برابر یک پادشاه شیطانی دفاع کند.

یک تیم از افسران اطلاعاتی آمریکایی، بخشی از یک واحد فرماندهی فوق سری، سعی می کنند یک افسر پلیس با اطلاعات حساس به خارج از اندونزی قاچاق کنند.

در حالیکه تروریست ها قصد دارند در لندن خرابکاری و ترتیب یک حمله بیولوژیکی را بدهند، مامور FBI وارد ماجرایی می شود ماجرایی که عواقب خوبی در بر ندارد...

داستان فاجعه ی نفتی خلیج مکزیک در سال ۲۰۱۰ . افق آب‌ های عمیق نام یک سکوی نفتی در خلیج مکزیک بود که در سال ۲۰۱۰ آتش گرفت و منفجر شد. این حادثه بزرگترین نشت نفتی خارج از ساحل در تاریخ آمریکا را رقم زد.

یک زامبی بنام «آر» عاشق یک دختر می شود و جان او را نجات می دهد. از آن پس رابطه ای بین آن دو شکل می گیرد و ماجراهایی رخ می دهد که ممکن است باعث درمان مشکل تمام مرده های متحرک ( زامبی ها ) شود...

کالیفرنیا، سال 1930. در اوج بحران اقتصادی امریکا، دو کارگر کشاورزی دوره گرد به نام های «لنی» (مالکوویچ) که مردی است غول پیکر و کند ذهن، و رفیق تیز و حاضر جوابش، «جرج» (سینیسی)، در شهری جدید در یک مزرعه ی دامپروری کاری پیدا می کنند. اما «کرلی» (سیماسکو)، پسر صاحب مزرعه از همان نگاه اول از آن دو بدش می آید و مدام دنبال بهانه می گردد تا با «لنی» دعوا راه بیندازد.

بئوولف مبارزی ست که باید هیولایی بنام گرندل، را که مردم شهر را قتل عام کرده، شکست دهد و پس از آن نوبت به مادر گرندل میرسد که برای گرفتن انتقام پسرش باز می گردد.

پنگوئن های ماداگاسکار مثل قبل ماموریتی را در پیش رو دارند و باید جلوی کسی را که قصد دارد دنیا را نابود کند، بگیرند.

«کریگ شوارتس» (کیوساک)، عروسک گردان خیابانی، با اصرار همسرش، «لوته» (دیاز)، در شرکت لستر به مدیریت «دکتر لستر» (بین) کاری می گیرد؛ شرکتی که در طبقه ی هفت و نیم یک برج اداری قرار دارد. روزی «کریگ» یک در پنهانی را کشف می کند که او را از راهرویی به مغز بازیگری به نام «جان مالکوویچ» می برد و او می تواند برای پانزده دقیقه زندگی او را تجربه می کند.

مامور بازنشسته c.i.a ، فرانک موس تیم خود که شامل نخبگان عملیاتی است را برای یک تلاش جهانی جهت پیدا کردن دستگاه هسته ای پرتابل دوباره متحد میکند...

دو پاپ داریم و تنها یکی از آنها به واتیکان راه پیدا خواهد کرد؛ جنگی مقدس در راه ‌است.

لوئیس چهاردهم، پادشاه ظالم فرانسه یک قلوی برادر دارد که به طور پنهانی در سیاهچال زندانی‌اش کرده است...

«ف. و. مورنا» (مالکوویچ) خیال دارد نسخه ای سینمایی از «دراکولا»ی «برام استوکر» را بسازد. «ماکس شرک» (دافو)، ایفاگر شخصیت «کنت اورلاک» پیرو روش بازیگری «استانیسلافسکی» است و فقط در صورتی در گفت و گوها شرکت می کند که کاملا در جلد شخصیتش فرو رفته باشد. اما بقیه ی بازیگران اصلا آمادگی بازی واقع گرایانه را ندارند...

یک پسر بچه انگلیسی بنام «جیمز گراهام» (کریستین بیل) که در دوران جنگ جهانی دوم به همراه خانواده اش در شانگ های زندگی می کرده، توسط ژاپنی ها به اسارت گرفته می شود..