مکس پسر بچه ی لجوج و کله شقی است که نزد مادر مجردش زندگی می کند. مادر تصمیم به ازدواج مجدد گرفته است. اما موقعی که نامزد خود را برای صرف شام به خانه می آورد، مکس عصبانی می شود و بدون اینکه شام بخورد به اتاق خود و به رویاهایش پناه می برد. رویای مکس یک جزیره ی دورافتاده است که در آن چند «موجود وحشی» به سرمی برند که مکس را بعنوان پادشاهشان می شناسند...

برادران بلوم حرفه ای ترین کلاهبرداران جهان هستند، که ثروتمندان را به طرق مختلف فریب می دهند. اکنون به عنوان آخرین کارشان قصد دارند یک خانم زیبای ثروتمند را مورد هدف قرار دهند.

رافلو پرده از اسراری شوم برمی‌دارد که به مرگ‌های مشکوک و رو به افزایش بزرگ‌ترین شرکت مواد شیمیایی دنیا مرتبط می‌شود.

ایتن لرنز و همسرش گریس هنگام بازگشت به خانه، به همراه دختر و پسر کوچکشان در یک پمپ بنزین توقف می کنند. پسر آن ها که برای بازی به کنار جاده رفته است توسط یک اتومبیل زیر گرفته می شود و ...

«الیزابت» (ویدرسپون) پشت رل اتوموبیل خوابش می برد و به شدت تصادف می کند و به اغما می رود. چند هفته ی بعد، مردی به نام «دیوید» (رافالو) آپارتمان «الیزابت» را اجاره می کند ولی بلافاصله متوجه می شود که «الیزابت» کاملا هم خانه را خالی نکرده است. جسم «الیزابت» شاید مرده باشد ولی روحش کاملا زنده است و مصرانه پا می فشارد که آپارتمان هنوز به خودش تعلق دارد...

«مکس» (فاکس) یک راننده تاکسی است، که شبی در لس آنجلس توسط یک آدم کش حرفه ای (تام کروز) گروگان گرفته می شود. اکنون او باید راهی پیدا کند تا هم خودش را و هم آخرین قربانی این آدم کش را نجات دهد.

یک ژنرال که با رای دادگاه نظامی به زندان افتاده است، به همراه ۱۲۰۰ زندانی دیگر بر علیه سیستمی که خودش روزی در آن کار می کرده شورش می کند...