نگاهی به زندگی «مارگارت تاچر»، نخست وزیر سابق انگلستان، زنی که کاری کرد تا صدایش در دنیایی که تنها توسط مردان اداره می شد، شنیده شود...

یک جادوگر یک نانوا را مامور می‌کند تا وسایل جادویی را از افسانه‌ها تهیه کند تا نفرینی را که بر شجره خانواده‌شان گذاشته شده است را برگرداند.

زمان جنگ سهم از پنج برجسته هالیوود کارگردانان فیلم در طول جنگ جهانی دوم...

دونا، هتلدار مستقل در جزایر یونان، با کمک دو دوست قدیمی خود را برای عروسی دخترش آماده می کند. در همین حال سوفی، عروس با روحیه، نقشه ای دارد. او مخفیانه از سه مرد از گذشته مادرش دعوت می کند تا بتواند با پدر واقعی اش ملاقات کند و او را در روز بزرگش در راهرو همراهی کند.

پس از ناپدید شدن انور الابراهیمی هنگام در پرواز آفریقای جنوبی به واشنگتن، همسر آمریکایی تبارش ایزابلا فیلدز ‏شروع به جستجو برای یافتن وی می کند. همزمان داگلاس فریمن مامور اطلاعاتی نیز که برای تحقیق در زمینه فعالیت ‏های تروریستی به مصر رفته، بعد از نجات یافتن از یک بمب گذاری انتحاری، مامور نظارت در بازجویی یکی از ‏مظنونین توسط پلیس مصر می شود.

"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که پس از فارغ التحصیلی به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی خشن و جدی مجله مد مشغول به کار می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به رونامه نگاری خبره و روبرو شدن با چالشهای حرفه اش می باشد.

گروهی از فضانوردان در تلاشند تا به ساکنان زمین اطلاع دهند که یک شهاب سنگ بزرگ کره ی زمین را طی شش ماه آینده نابود خواهد کرد.

جین ( مریل استریپ) مادر سه فرزند بالغ ، و صاحب یک رستوران و نانوایی است و نزدیک به یک دهه است که از شوهرسابق خود جیک ( بالدوین) جدا شده است. او به تازگی با مرد معماری بنام آدام ( استیو مارتین ) رابطه عاطفی ایجاد کرده ، پس از ملاقات شوهر سابقش احساس می کند هنوز به او علاقه مند است و همین مسئله او را دچار سردرگمی می کند...

عکاس مد سی و هفت ساله ای به نام «رافی» (تورمن) که تازه از شوهرش جدا شده مرتب در جلسات روان درمانی «دکتر لیزا متسگر» (استریپ) شرکت می کند. او با مرد جوان بیست و سه ساله ای به نام «دیوید» (گرین برگ) آشنا می شود و با توصیه های «لیزا» رابطه ای صمیمانه با او برقرار می کند. اما بعد روشن می شود «لیزا» مادر «دیوید» است و از رابطه ی پسرش با «رافی» چندان رضایتی ندارد...

داستان فلورانس فاستر جنکینز، یک بیوه‌ی ثروتمند نیویورکی که تلاش میکند تبدیل به یکی از ستاره های اُپرا شود، اما او استعداد ضعیف و صدای وحشتناکی برای خوانندگی دارد.

در جامعه ای که به نظر می رسد عاری از هرگونه جنگ و غم و نزاع و پلیدی باشد، تمام اتفاقات گذشته بر روی ذهن یک شخص ثبت می گردد که به این افراد بخشنده می گویند. اما پسر جوانی که بخشنده جدید می باشد، زمانی که از وقایع تاریک جامعه پیرامونش مطلع می گردد مشکلاتی به وجود می آورد.

این فیلم داستان یک نویسنده ی تلویزیونی را روایت می کند که از همسرش جدا شده است و با یک دختر نوجوان رابطه دارد. زندگی او هنگامی پیچیده می شود که او عاشق دوست دختر بهترین دوستش می شود.

مردی که به تازگی از همسرش جدا شده، سعی می کند به تنهایی از پسرش مراقبت کند، در حالی که باید در دادگاه هم برای گرفتن سرپرستی او بجنگد.

داستان فیلم در مورد «لیلین» است که به خواسته ی یکی از عزیز ترین دوستانش حاضر می شود محموله ای را به آلمان قاچاق کند...

اوایل قرن بیستم. «کارن دینسن» (اسرتیپ) که از محدودیت های اجتماعی به تنگ آمده، با «بارون برور بلیکس» (براندائر) ازدواج می کند. این دو قرار است دانمار را به مقصد یک مزرعه ی دام پروری در آفریقای شرقی ترک کنند. چندی بعد در راه سفر به نایروبی و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجویی انگلیسی به نام «دنیس فینچ هاتن» (ردفورد) آشنا می شود...