داستان جوانی به نام گری اگزی آنوین که پدرش را بر اثر یک حادثه از دست داده اما همچنان اشراف زادگان را مقصر مرگ پدرش می داند و از هر فرصتی برای ضربه زدن به آنها استفاده می کند. با اینحال زندگی پر دردسر اِگزی هنگام آشنایی با هری هارت دستخوش تغییر می شود.

«هانا» که با «الیوت» ازدواج کرده، قبلا همسر «میکی»، بوده «لی» و «هالی» خواهران «آنا» هستند. «الیوت» مدتی با «لی» رابطه برقرار می کند و «هالی» به زندگی «هانا» که ظاهرا بی عیب و نقص است حسادت می ورزد.

«لایتینگ مک کوئین» به همراه دوستش «میتر» برای شرکت در مسابقات جهانی پا به آن سوی اقیانوس ها می گذارد. اما زمانی که میتر درگیر ماجراجویی های خودش می شود، مسیر رسیدن به قهرمانی برای مک کوئین ناهموار می شود.

رهبر بازنشسته ارکستر در تعطیلات با دخترش و بهترین دوست خود که یک کارگردان فیلم است به کوه های آلپ می روند، در این حال او یک دعوت نامه از ملکه الیزابت دوم برای تولد پرنس فیلیپ دریافت میکند که...

داستان سه دوست میانسال که در بحران شدید مالی به سر می برند و دیگر نمیتوانند حتی هزینه خورد و خوراک خود را تامین کنند. به همین دلیل آنها نقشه ای می کشند تا به یکی از بانک های بزرگ شهر دستبرد بزنند و این در حالیست که تا به امروز با هیچ نوع سلاحی کار نکرده اند.

داستان در مورد مردی سالخورده به نام هری براون که عضو سابق ارتش است می باشد وی که به تازگی همسر خود را ازدست داده ، از به قتل رسیدن بهترین دوستش نیز با خبر می شود. بعد از اینکه پلیس شواهد کافی برای پیداکردن قاتلین دوستش را نمی یابد وی تصمیم می گیرد تا از قاتلین دوستش انتقام بگیرد و عدالت را با دستان خود به اجرا درآورد...

«دیو اسپریتس» (کیج) مجری برنامه های هواشناسی یکی از شبکه های پر بیننده ی تلویزیونی شیکاگو است. زندگی او از لحاظ حرفه ای، کم و کسر ندارد. اما از لحاظ خصوصی پر از مشکل و دردسر است...

لورا ( دمی مور ) خود را وقف کارش میکند تا بتواند روزی به عنوان اولین مدیر ارشد زن شرکتی که در آن کار می کند منصوب شود. پس از بروز بحران مدیران ارشد قصداخراج او را دارند اما هابز ( مایکل کین ) نظافت چی ساختمان لورا را مطلع کرده و نقشه ای برای سرقت از شرکت را با او در میان میگذارد...

یک دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده در سال ۱۸۹۹ در فرانسه، می پذیرد در یک آسایشگاه بیماران روانی، یک شغل پاره وقت داشته باشد. او در آنجا روش های درمانی وحشتنناکی را مشاهده می کند و...

نویسنده‌ای به نام «مارکیز دِساد» در تیمارستان «چارنتون» تحت شرایط خاصی نگهداری می‌شود. او که به دلیل سابقه‌ی رفتارهای اجتماعی‌اش، از طرف دادگاه شهر، منحرف جنسی و دارای عقاید شیطانی تشخیص داده شده، به توصیه کشیش تیمارستان «اَبه»، افکارش را به روی کاغذ منتقل می‌کند تا شاید درمان شده و به راه راست هدایت شود. اما «مارکیز» علاوه بر این کار، تصمیم به انتشار نوشته‌های خود می‌کند.

«گریسی هارت» (بولاک)، یکی از مأموران سرسخت FBI به خاطر اخلاق بد و پرخاش گرش، دوستان زیادی ندارد. قابلیت های واقعی «گریسی» زمانی محک می خورد که محل برپایی مراسم انتخاب ملکه ی زیبایی ایالات متحد مورد تهدید یک تروریست قرار می گیرد و او مأموریت می یابد تا با نفوذ در مراسم، به غائله خاتمه دهد.

“چیف برودی” مرده است و پسر کوچکش نیز توسط کوسه کشته میشود. “مایکل” پسر برزگ “چیف” که یک زیست شناس دریایی است برای همدردی پیش مادر خود آمده و برای تغییر روحیه مادر خود او را به ساحلی دیگر میبرد. مایکل و دوستانش در هنگام کار با یک کوسه بزرگ برخورد میکنند. مایکل این موضوع را از مادر خود پنهان کرده و قصد انتقام دارد…