کره جنوبی

در اواخر قرن شانزدهم، جونگ ریو تنها پسر قدرتمندترین خانواده نظامی در چوسون است. او با خدمتکارش چئون یانگ دوران کودکی تا جوانی خود را در شادی و صمیمت گذراندند.چئون یانگ در عین اینکه موقعیت اجتماعی پایین خود را حفظ می کند، اما به مرور به یک شمشیرزن عالی تبدیل می شود. زمانی که دوران پر هرج و مرج با حمله ژاپنی ها به چوسون آغاز می شود، پادشاه سئونجو مردم خود را رها می کند و به شمال فرار می کند و...

یو جی هو یک داروساز و یک پدر مجرد است. او به طور اتفاقی با یک کتابدار به نام لی جئونگ این دیدار می کند و آن ها به همراه یکدیگر دید تازه ای نسبت به عشق و رابطه پیدا می کنند.

کانگ بیت نا یک قاضی بخش هجدهم جنایی در دادگاه منطقه مرکزی سئول است که در یک حادثه غیرمنتظره جان خود را از دست داد و جسد او توسط شیطانی به نام Justitia تسخیر شد، ماموریت این شیطان کشتن افراد جنایتکاری ست که دیگران را به سوی مرگ سوق می دهند، در همین حین یک روز او با کاراگاه باهوشی به نام «هان دا اون» آشنا می شود که...

هونگ در حین تحصیل در خارج از کشور در ژاپن با جونگو آشنا می شود و به مرور عاشق یکدیگر می شوند، پس از مدتی این دو جدایی دلخراشی را تجربه می کنند تا اینکه پس از 5 سال این بار در کره با یکدیگر روبرو شده و ...

یک درام درباره سفری عجیب و زیبا در زمان بین یک مجری خبر و یک کارمند اداری معمولی که در سال 1987 به دام افتاده اند.

داستان یک افسر عفو مشروط به‌نام کیم سون مین که می‌خواهد جلوی جرم و جنایت را بگیرد، برای همین با لی جونگ دو که کمربند مشکی هنرهای رزمی دارد، روی مجرمانی که پابند الکترونیک دارند نظارت می‌کنند و...

داستان هیجان انگیز ملکه وو، که پس از مرگ ناگهانی پادشاه، باید با یکی از شاهزادگان تشنه قدرت ازدواج کند تا بقای خود را تضمین کند. نبرد شدیدی در گوگوریو بین 5 قبیله ای که برای تاج و تخت با هم رقابت می کنند در می گیرد.

یک برنامه نویس هوش مصنوعی به طور تصادفی یک برنامه هوش مصنوعی به نام چو سانگ شین ایجاد می کند که انسان های آشغال را شناسایی می کند و از آن برای نجات افرادی که در روابط دشوار هستند استفاده می کند.

هان بوم، یک وکیل فداکار، به طور غیرمنتظره ای با کی جو، یک عکاس وارد تجارت می شود.

جونگ تائه هون پزشک ارشد یک مرکز تروما در یک بیمارستان است. پسرش به دلیل بیماری ریوی ناگهان از پا در می آید. به زودی، همسرش هان گیل-جو....

در فیلم کاندید راستگو ۲ می‌بینید جو سانگ-سوک (با بازی را می-ران) پس از اینکه تلاش کرد برای چهارمین بار متوالی به عنوان عضوی از مجمع ملی نامزد شود، پس از رد شدن در انتخابات، حال رویای بازگشت به سیاست را در سر می‌پروراند اما…

داستان لی گون که با استفاده از یک پاک‌کن خاطرات بد، دوباره اعتماد به نفسش را بدست می آورد..

مردی که تابستان را در کلبه جنگلی اش می گذراند، با از راه رسیدن زنی ناشناس و مرموز آرامش زندگی اش به هم می ریزد.

داستان راجب طرحی که برنامه‌ای برای ساخت سلاح بیولوژیک درجهت افزایش توانایی‌های انسانی بود، لو میرود و امریکا دستور توقف فوری و انتقال آن طرح به امریکا را میدهد. در هنگام انتقال، طرح توسط گروهی از افراد ربود میشود. ایم سانگ‌وون یک مامور سابق است که وظیفه دارد افراد مرتبط با طرح بیدادگر را از بین ببرد. مدیر چوی یکی از اعضای سازمان دولت است که مخفیانه بر روی طرح بیدادگر کار می‌کند. پاول که مامور اطلاعات امریکاست، در تلاش است تا طرح بیدادگر را از بین ببرد.

زی یک آدمکش قراردادی مخوف است که به عنوان "ملکه مردگان" شناخته می شود، وقتی در یکی از ماموریت هایی که به او محول شده، از قتل یک زن نابینای جوان امتناع می کند، خودش تحت تعقیب همکاران و یک کاراگاه پلیس سخت کوش قرار می گیرد...

به دلیل وخامت ناگهانی شرایط جوی، دید بر روی پل فرودگاه به شدت مختل شده است و به دلیل برخوردهای زنجیره ای و انفجار، مردم سرگردان و در معرض خطر ریزش پل هستند. در میان هرج و مرج، حیوان سگ مانندی به نام "اکو" از آزمایش نظامی "پروژه سکوت" که به صورت مخفیانه منتقل می شدند، رها می شوند و همه انسان هایی که روی پل قرار دارند...

نخست وزیر پارک دونگ هو با رئیس جمهور فاسدی که با چائبول ها تبانی می کند مبارزه می کند. معاون نخست وزیر جونگ سو جین با او روبرو می شود و جرقه یک مبارزه سیاسی شدید برای تغییر سیاست کره جنوبی می شود.

چوی سونگ هیو برجسته ترین معمار جوان در کره است و آتلیه معماری "In" را اداره می کند. او نه تنها به عنوان یک معمار تقریباً کامل است، بلکه بسیار جذاب است و شخصیت مستقلی دارد. با این حال، چوی سونگ هیو لحظاتی را تجربه کرده است که می خواهد آنها را از زندگی خود پاک کند. این لحظات معمولاً شامل اوقاتی است که با دختری به نام بائه سوک ریو گذرانده است. وقتی آنها 4 ساله بودند، به واسطه آشنایی مادرانشان زمان زیادی را در کنار یکدیگر سپری می کردند و...